آخرین جلسه دینامیک


آنقدر حرف برای گفتن دارم که ذهنم به دست هایم اجازه نمیدهد چیزی را بنویسم که بتوانم ضمیمه این عکس کنم . حرف هایی که باید گفته می شد ولی زبان نتوانست یا دوستان نخواستند . گله دارم از خودم از دوستان از انجمن که چرا نگفتیم آنچه را باید گفته می شد.
نمی دانم ضمیمه این عکس بیان آن باشد که کلاس دینامیک بهترین کلاس دانشگاه بود و در ان مورد حرف بزنم یا از لذت های حضور در کلاس ینامیک بگویم یا از استاد  یا تدریس او    یا لبخند او   یا لبخند دانشجویی که روی میز نشسته است و به چهره استاد نگاه می کند گویی که به پیامبر یا محبوب خویش می نگرد یا احساس بی نظیر دانشجویی که برای آمدن کلاس دینامیک دارد. نمی دانم از کجا شروع کنم و به کجا به پایان برسانم . ولی خوب می دانم که اگر حرفی را شروع کنم و بخواهم به حق به پایان برسانم .حکایتی می شود که کتاب ها برای ثانیه هایش می توان نوشت.
می ترسم شروع کنم به حرف زدن ولی به پایان نرسد و نتوانم بگویم آنچه باید گفنه شود . می ترسم حرف را آغاز کنم و به پایان برم و نتوانم احساسات دانشجویان کلاس دینامیک را نسبت به استاد و کلاس بیان کنم .و حقی بر گردنم بماند .
ولی این را خوب می دانم که در تمام عمرم کلاسی نبوده است که برایم چنین بگذرد . ولی دلیل این علاقه دانشجویان را نفهمیدم بااینکه ساعت ها وشاید روز ها  برای فهمیدنش وقت فکر کردم .
همین الان که برای نوشتن فکر می کنم آنقدر خاطرهای خوب از کلاس در ذهنم مرور می شود که اگر یکی را بگویم دیگر را باید گفت واگر گفتینی ها را بگویم عمری می گذرد .
تنها این را بگویم که ما دراین کلاس زندگی آموختیم نه دینامیک .
من به چشم خود دیدم که چگونه می تواند یک استاد در دل دانشجو نفوذ کند و من با چشم خویش دیدم که می تواند استاد برای بچه های آنقدر مهم باشد که دانشجو احساس رضایت کند  که جان برای استاد هدیه دهد .
 در دلم بود که جان بر تو فشانم روزی               //               باز برخاطر آمد که مطاعیست حقیر
این دانشجو همان کس است که خنجر نفرت را برای اساتید بر دست گرفته بود ولی امروز استادی پیدا شده است که دانشجو را می فهمید و می داند او چه می خواهد و دانشجو را همین بس .

جناب استاد مسعود میر نمی دانم تشکر کنم یا تبریک بگم یا غمیگن باشم یا خوشحال .
تشکر کنم از آنکه به ما را فهمیدی و ما را فهماندی یا  تبریک بگم بهترین استاد دانشگاه که به حق صفت صغیر برایشما در این ترم است یا غمیگین باشم که نتواستیم تشکر در خور رابطمان کنیم و خوشحالم از آنکه با قلب خود احساس کردم که معلمی شغل انباست .

تنها این را می گویم که نه من بلکه تمام دانشجویان مهندسی عمران شما را دوست دارند . که یک از هزار حرفیست که باید گفته شود. ولی ای کاش به حق گفته می شود.


هیچ نظری موجود نیست: